اخلاق سگی

ساخت وبلاگ
امروز عروسی رضا بود،رضا ازدواج دومشه سن و سالی هم نداره..ازدواج اولش در سن کم بود ،زن اولش بعد طلاق ازدواج کرد و وقتی فهمید رضا داره ازدواج میکنه دوباره شکایت کرد و قبل ازدواج رضا ۱۰۰میلیون و خورده پول به زنش دادن بابت مهریه اونم با بدبختی و وساطت و اینا کمش کردن.. امروز عروسیش بود و من نرفتم .. از بس بعذ عید طولانی و سخت گذشت اصلا نمیتونستم برم خسته بودم، خیلی ناراحتم بخاطر کارم میترسم خقوق و مزایا دختره رو سر موقع بده ،به من هر چند ماه یه بار خقوق میده البته کامل پولمو میده و تازه بیمه شدم ،اگه اونو از اول بیمه کنه ‌و هر ماه حقوقشو بده چیکار کنم !نمیتونم تحمل کنم یه چیز خنده دار درمورد رضا بنویسم بلکه حالم عوض بشه یه بار رضا و زن اولش اومده بودن خونمون بعد رضا دم در خونمون وایساده بود یه بچه ای رد میشه حالا قیافه رضا هم مثل جی تی ای پنجه ،مثل ادم اهنیه ..خلاصه به بچه میگه عامو‌بیا اینجا بیا کلیه هاتو دربیارم اخلاق سگی...ادامه مطلب
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 2 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 21:28

این روزا اینجا حال و هوای دیگه ای داره و‌ عید فطر خیلی مفصل برگزار میشه و قوم عرب جشن و دید و بازدید دارن و..دارن ..در کل عید فطر برای اونها عید اصلی هست... این چند روز بیرون رفتم لباسهای عربی جدید پوشیده بودن نو بودندیشب یه دختری تو ماشین سرشو بیرون اورده بود تو خیابون عربده میزد حبیبی حبیبی خندم گرفته بود خخخ یا پسرا کل میکشیدن تو خیابون خنده دارباحاله کلا ... چند سالم هست دوست دارم جشن گرگعیان شرکت کنم که برای بچه هاست و هی نمیشه یا یادم میره ،سال دیکه حتما میرم اگه خدا بخواد اخلاق سگی...ادامه مطلب
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 1 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 21:28

باید صبر کنم ببینم چی میشه بعد غصه بخورم که منو دیر بیمه کرده ..اول صبر کنم ببینم اصلا بیمه ش میکنه یا نه یا اصلا می مونه یا نه بعد غصشو بخورم ..نمیدونم چرا رو این مسئله حساس شدم و ذهنم اروم نمیشهاها روز اخر کاری هم بهش گفتم شنبه دفترو تمیز میگنیم بعد برمیگرده میگه حالا جابه جا میشیم اونجا تمیزه نظافتشم میگنیم ولی اینجا کثیفه باید یه نفرو بیاره تمیزش کنه گفتم کاری نداره که فکر نکنم کسیو بیاره ولی میخوای بهش بگو ..دختره هم دیگه چیزی نگفت .من شنبه جارو میدم دستش جارو کنه...البته کارارو عادلانه تقسیم میکنم ،خدایی هیچ بدرفتاری هم باهاش نکردم خیلی هم خوب بودم باهاش ولی خودش یه حرفایی زد حالم ازش بهم خورده ..خیلی غده شرط و شروط هم داره تازه مدرک دانشگاهی هم نگرفته نصفه ول کرده..کلا فقط زبونه ...من اشتباه کردم از اول چیزی نگفتم که الان اینطور غصه میخورم خاک تو سر من یعنی تحصیل کرده هم هستم اینقد اولش بی عرضه بودم لال بودم ... اینا هم شدن تجربه ، چقد تجربه سخته ادم یادش میفته امپرش میره بالا اخلاق سگی...ادامه مطلب
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 1 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 21:28

حس میکنم ماما ناراحته نمیدونم چرا...نمیتونیمم با خیال راحت تلفن حرف بزنیم اطرافش شلوغه ... تو زندگیم مامانی خیلییییی برام مهمه ،دوست دارم همیشه شاد باشه بخنده راحت زندگی کنه بدون دغدغه اونطور که میخواد ..الان نمیدونم چرا ناراحته ولی خیلی خسته ست ،کارای خونه هم خیلی زیادن .. غمگین شدم

اخلاق سگی...
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 16:04

تو خونه برادر خیلی دوست داره عود روشن کنه ولی من سریع سردرد میگیرم حالم خراااب میشه همینطور اشک از چشام میریزه بعد بدنم میلرزه کلا روزم خراب میشه ...به برادر گفتم روشن نکن تو خونهحالا شانس من پایین دفترکارم مرکز تخصصی عوده و دفتر کناریمون که چسبیده به دفتر ما هم یه عودی روشن میکنه لامصب..الان تو دفتر نشستم از شدت بو حالم بهم میخوره ،رومم نمیشه برم بهش بگماینم شانس من..هی میگم دفترو قفل کنم برم پیاده روی یه کم بگردم تا بلکه حالم بهتر بشه ولی حال ندارم .. اخلاق سگی...ادامه مطلب
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 16:04

بنظرم وقتی ادم به مرحله ای میرسه که از وضعیتش راضی نیست و ناراحته همون موقعست که قراره بزودی شرایطش عوض بشه و بالاتر بره ... منظورم اینه که دیگه وقت تغییره ،باید هر جور شده این شرایطو عوض کنه ..یه ادم معمولی اینطوره باید سختی بکشه ناراحت بشه تا اوضاعش بهتر بشه خودم اینطورم ،تا برای کاری جون نکنم بهش نمیرسم،از اون ادما نیستم که راحت چیزی بدست بیارم بنظرم ادمای معمولی اینطورن اکثر ادما اینطورن...خیلی فکرا تو سرمه ولی ریسکی هستن ،منم ادم اهل ریسک نیستم ولی باید کاری کنم ،نمیتونم تو این وضع بمونمراستش اطرافمم که میبینم درامد بیشتر از من دارن روم تاثیر کذاشته .. اخلاق سگی...ادامه مطلب
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 16:04

خیلی خوب بودم سرحال و شاد خیلی خپب غذا میخوردم یهو از هفته پیش که مریض شدم حالم خرابه..جسمی دارم بهتر میشم ولی روحی داغونم ..روحم خسته ست همش افتادم تو خونه تو رخت و خواب طاقت خونه رو ندارم بی جونم ...تحمل این وضعیت رو ندارم چرا اینطور شدم یهو ...اشتهام کمه اصلا یه حال بدیم..

اخلاق سگی...
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 17 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 11:54

خخخ خیابانارو آب گرفته ..منم نشستم تو خونه چند دقیقه دیگه باید زنگ بزنم طاهری برا کارا بانک ..وضعیت خیابونا افتضاح .. خوب شد دیروز عصر رفتم کار مناقصه رو انجام دادم وگرنه الان باید میرفتم ..خوابمم میاد ..حال روحیم بهتره چند روز پیش با بابا و ماما رفتیم دور دور ،روحیم خراب بود گفتم بریم بیرون ،خوش گذشت هوا خنک بود فلافل گرفتیم فلافل سمت گلستان گرفتیم داغ و خوشمزه بعد رفتیم سمت لشکر اونجا هم بزور گفتن بیاین فلافل دیگه بابا رفت گرفت ولی من دیگه جا نداشتم ،فرداشم با ماما رفتیم بازار خوش گذشت ..ولی بازم تو خونه که می موندم حال روحیم خراب میشد..این چند روز صبحها میرم سرکار عصرام میرم تو پارک میشینم یا برا کارا دفتر عصر میرم ۲۴..امروزم که بارونه نمیشه بیرون رفت..خونه هم افتضاح بهم ریخته امروز باید غذا درست کنم و خونه رو جمع و جور کنم ..الانم باد و بارونه برم زنگ بزنم طاهری ببینم جوابمو میده بعدش دو ساعت بخوابم پاشم کارا خونه رو انجام بدم.. اخلاق سگی...ادامه مطلب
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 16 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 11:54

بخاطر روحیم میرم بیرون ..یه کم تو پارک میشینم بعد میرم فاافلی روبرو پارک فلافل یا سمبوسه میگیرم بعدم از سمت کمیل میام خونه..از سمت کمیل میام همش حس میکنم با ماما هستم چون با ماما از اون سمت میایم خونه حس خوبی برام داره..راستی جمعه صبح خواب بد دیدم برا بابا البته هزیون بود چون نه من خوابام درست درمیان و هم اون روز زیاد خوابیده بودم..بعد به ماما هم گفتم همون روز دایی سکته قلبی کرد و چند روز بیمارستان بستری بود الان خداروشکر بهتره..الانم از بیرون اومدم خیابونا پراب ،هی سعی کردم از یه جایی برم که اب گرفتگی کمتر باشه..شلوغم بود مردم ریخته بودن بیرون بعضیا لباس گرم پوشیدن ولی خو هوا عالیه سرد نیست..من لباس تابستونی پوشیدم هوای خنک بهم بخوره ،هنوز اینجا کولر و پنکه باز میکنیم چه لباس گرمی اخه..من شبا پنکه روشن میکنم پنجره اتاقم میذارم باز ،برادر هم کولر روشن میکنه ..مردمم سگاشونو‌میارن پارک ..زنها گرم صحبت ..مردا هم دسته دسته نشستن پاسور بازی میکنن و...کاش یه کار ثابت داشتم و راحت زندگی میکردم تو فکر کار نبودم حقوقمو میگرفتم و زندگی میکردم..الان نه حوصله درس خوندن دارم و نه کار درستو حسابی و ثابت ..دیگه چی بگم ..هیچی به ذهنم نمیرسه برم دیگه ..بابای فعلا اخلاق سگی...ادامه مطلب
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 19 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 11:54

به ماما قول دادم درس بخونم ولی نمیرسم یه کار مهم برنده شدیم از لحاظ کاری سرم شلوغه بعدم میام خونه کارا خونه هستن برادر خیلی تنبله حتی ظرف غذا خودشم نمیشوره ، قبلا یه کاری میکرد الان هیچچچچچچ،دیروزم رفتم دندون پزشکی ..عصرم احتمالا برم کتاب برا بیمه م بگیرم .. دیگه باید هر جور شده درس بخونم دیره..دو روزه باز هوا شرجیه امروز هوا دم تر از دیروز بود.. ولی کلا گرما مثل تابستون نیست ،هنوزم افتابش داغه وقتی زیاد بیرون بایستیم ولی خو خوبهراستی پیام اون دختره ک رو خوندم ولی جوابشو ندادم ،اگه خرم بود با این همه کم محلی که هر دفعه بهش میکنم دیگه پیداش نمیشد از بس احمقه نمیفهمه..اخه بگو من چه دوستی با تو داشتم چرا ول نمیکنی..این همون دخترست که یه بار با زن داداشش اومد در خونمون خواست بیاد داخل بعدم من رو ندادم گفت یه بار دیگه با بچه هام میام اخلاق سگی...ادامه مطلب
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 14:19