وای خدا امروز

ساخت وبلاگ

صبح بیدار شدم برم سرکار بارون می اومد ،مدارک شرکت هم تو دستم بود خیلی مهم بودن اونارو تو یه کاور گذاشته بودم ترسیدم خیس بشه گذاشتمشون تو یه پلاستیک سفت هم بغلشون کردم که یه موقع خیس نشن...فکر نمیکردم دیگه بارون بیاد لباس زمستونیامو جمع کرده بودم..وای خدا چه بارونی بود آب تو خیابونا بالا اومده بود ..همبنطور از بغل جاده میرفتم که به محل کارم برسم ..جاده ها پرآب اصلا نمیشد رد بشی...آبم نه آب فاضلاب اخلاق سگی...

ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 17:55